اخبار اقتصادی
چاپ00022:56 - 1399/10/25

بصیرت افزایی در محضرمادر/ شاخص های بصیرت فاطمی در دفاع از ولایت مطلقه

دهه بصیرت فرصت مغتنمی است تا با الهام از مکتب فاطمی و تاسی به سبک سیاسی دردانه رسول اعظم اسلام ،تدبیر او در دفاع او از ولایت مطلقه را به بحث بنشینیم

 آنچه در پی می آید برشی از کتاب در مکتب فاطمه تالیف استاد علی قائمی است که درآن  خطوط کلی بصیرت فاطمی در دفاع از ولایت مطلقه را تشریح نموده است 

اسلام دینى است که ما را به موضع گیرى مثبت در رابطه با جهان و واقعیت هاى آن دعوت مى کند و از ما مى خواهد در رابطه با حوادث و جریانات بى تفاوت نباشیم. حرکتها و وقایعى که در حیات بشر پدید مى آیند هر کدام بنحوى در سرگذشت ما و بشریت مؤثرند و طبعاً طرز برخورد با آن وقایع باید مسؤولانه باشد. 

اگر سیاست را به معناى نوع برخورد و روابط متقابل بین مردم و هیئت زمامدار بحساب آوریم همه انسانها باید افرادى سیاستمدار باشند و در این رابطه جنسیت مطرح نیست و فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر سزاورترین افراد براى مشارکت سیاسى و حضور در صحنه سیاست است.

مشى فاطمه علیهاالسلام را مى توان در چهره هاى گوناگون و متعددى ملاحظه کرد که با تکیه بر خطوط کلى اندیشه فاطمه علیهاالسلام آنها را مورد توجه قرار مى دهیم.

*اعلام حق:

 از خطوط کلى سیاست فاطمه علیهاالسلام این است که چون رسولى قصد اعلام حق را دارد و مى خواهد به دیگران برساند آنچه که در پیش گرفته اند چگونه است؟ آیا به صواب است یا ناصواب؟ او در مسأله فدک بیش از آنکه به جنبه مالى و اقتصادى آن توجه داشته باشد به جنبه حقانیت مسأله عنایت مى کند.او مى خواهد بگوید فدک حق من است و این حق باید رعایت گردد. او مى خواهد با غصب حق مبارزه کند و حرمت اموال مسلمین حفظ بماند. 

البته او به این نکته آگاه است که مسأله فدک به یک معنى غصب ولایت مطلقه است و دشمن به همین دید و نظر آن را از فاطمه علیهاالسلام بازداشته بود. مى خواستند على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام از نظر اقتصادى به زانو درآیند و در آن صورت تیغى برّان در دست نداشته باشند.

فاطمه علیهاالسلام اعلام حق مى کند و دستگاه حاکمه را از سوء اعمال برحذر مى دارد. با روشنگرى خود و ذکر آیات مربوط به ارث سعى دارد به آنان تفهیم کند که خلاف قرآن عملى کرده اند و کسى که این چنین باشد در خور حاکم اسلامى شدن نیست...

*صراحت لهجه

 فاطمه علیهاالسلام در مشى سیاسى صریح اللهجه است ، مطلب خود را بدون پرده با مردم در میان مى گذارد و سعى دارد به مردم تفهیم کند در چه شرایطى هستند. و یا اگر بنا بود عیب و ایرادى را از خلفا بیان کند آن را به صراحت مى گفت و از این باب حجّت را بر مردم و بر آنان تمام مى کرد.

او در بیان مسائل از کسى باک ندارد و از این امر نگران نیست که خلیفه مسلمین را به استیضاح بکشاند. براى او شخصیت ظاهرى و عنوان مطرح نیست، حاکم همچون احدى از مسلمانان است، با این تفاوت که مسؤولیت او سنگین تر است. آنچه مهم است شایستگى و لیاقت است نه نام و عنوان.

او چنان صراحت لهجه دارد که به ابوبکر گفته بود بخدا قسم من در هر نمازى که مى خوانم به تو نفرین مى کنم [ص 14 الامامه والسیامه ج 1.] و در بیان این مسأله بیمى به خود راه نمى دهد، بدین نظر در حیات فاطمه علیهاالسلام و در سخنان او ابهامى وجود ندارد و یا گفتار او به گونه اى نیست که دوپهلو و نامفهوم باشد.

* احتجاج

 فاطمه علیهاالسلام در مشى و روش خود گاهى از شیوه احتجاج استفاده مى کند و از اصحاب و انصار رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نظرخواهى مى کند، با آنها از در روشنگر و اعلام نظر وارد مى شود. همین که فاطمه علیهاالسلام در مسجد مى ایستاد و خطبه اى مى خواند و به آیات قرآن درباره حقانیت خود استفاده مى کند خود احتجاج است.

به ابوبکر مى گوید؛ آیا درست است تو از پدرت ارث ببرى و من از پدر خود ارث نبرم؟ این چه حکمى است که مى کنید مگر قرآن نگفته است سلیمان از داود ارث برده است؟ چرا من از ارث محروم باشم؟ یا در داستان غصب حکومت و خلافت على علیه السلام به احتجاج مى نشیند که مگر شما حاضر نبوده اید که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در غدیر خم چه گفت و چه کرد؟ اینک چرا ساکت و آرام ننشسته اید؟ در احتجاجات او در مواردى از شهود نظر مى خواست، سلمان و اباذر و مقداد و عمّار را به عنوان شاهد حقانیت خود اعلام مى کرد و آنها نمى توانستند به این عده نسبت کذب دهند. آرى، دشمن نقشه اى سیاسى براى ریاست خود طرح کرد اما احتجاجات فاطمه علیهاالسلام و مشى و روش او در سیاست، پایه هاى وجودى آنها را مى لرزاند.

*توبیخ

 گاهى فاطمه علیهاالسلام در روش سیاسى خود افرادى را که مطلع از قضایا بوده و اینک دم فروبسته اند به محاکمه مى کشید، آنان در مورد ملامت و توبیخ خود قرار مى داد. مى پرسید مگر شماها در فلان قضیه حضور نداشته و مطلع نیستید؟ اینک چرا دم فروبسته اید؟ در بستر بیمارى خود در برابر جمعى از زنان مهاجر و انصار درباره ى غصب حق على علیه السلام آنها را سرزنش و آینده را برایشان پیش بینى کرد تا خبر آن را براى همسران خود بازگویند مضمون بیانات او این است: و شما را چه مى شود، به خدا قسم بذرى را کشته اید که میوه آن تلخ است، شاخه اى را کاشته اید که از آن خون خواهد بارید و روزى رسد که در آن بیهوده کاران زیان ببینند و در مقابل این ظلم و غضب خود را به شمشیر برنده و مصیبت فوق العاده بزرگى بشارت دهید...

همانگونه که ملاحظه مى شود و در تمام بحث ها و اظهارنظرها سخن از حق خواهى و غصب حق دارد، از غصب خلافت و آثار شوم آن بحث مى کند هیچگاه از درد و مصیبت خود که جانش را مى گرفت سخن به میان نمى آورد و این خود حاکى از عظمت روحى فاطمه علیهاالسلام است، خطبه او از این باب دیدنى و خواندنى است نه یک بار بلکه براى چند بار .

*مشی بى اعتنائى

 فاطمه علیهاالسلام در مشى سیاسى خود گاهى روش بى اعتنائى و به حساب نیاوردن را در پیش مى گیرد. او دختر پیامبر است، درباره شخصیت و مقام او سخنهاست و مردم بارها و بارها از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درباره او سخنها شنیده اند و اینک اگر فاطمه علیهاالسلام کسى را مورد اعتنا قرار ندهد شخصیت آن فرد زیر سؤال خواهد رفت.

بدین نظر شیخین براى اینکه افکار عمومى علیه شان تحریک نشود خواستار عیادت فاطمه علیهاالسلام مى شده اند و تقاضاى خود را مکرّر در مکرّر عرصه داشته اند ولى فاطمه علیهاالسلام آن را نمى پذیرفت و آنها براى تحقق خواسته خود به ناچار از على علیه السلام وساطت خواستند و على علیه السلام آن را از فاطمه علیهاالسلام درخواست کرد و فاطمه علیهاالسلام پذیرفت. و تازه پس از آنکه به عیادت آمدند فاطمه علیهاالسلام عملاً از آنها روى برگرداند. و با آنها حرف نزد. و قایعى که در ایام پس از وفات رسول الله پدید آمد، همهمه ها و سر و صداهائى را که در زمینه انتخاب خلیفه به راه انداخته و بازار تبلیغاتى خود را گرم و داغ کرده بودند هیچ در فاطمه علیهاالسلام اثر نگذارد، بلکه نسبت به آنها بدگمان تر و بدبین تر شد و سر و صداها را به هیچ و پوچ مى انگاشت و این در دیده آنان بسى سنگین مى آید.

*سیاست مات کردن

 فاطمه علیهاالسلام در عرصه سیاسى بسى عمیق تر از آن بود که از دست زمامداران خود سر ضربه سیاسى بخورد و یا آنان با نقشه کشى هاى خود بتوانند او را فریب بدهند و براى خود محملى ببندد. فاطمه علیهاالسلام مصداق این حدیث است که مؤمن زیرک است (اَلمُؤمُن کَیِّسٌ، اَلمُومِنٌ فَطِن [حدیث نبوى).]

شیخین براى تبرئه خود از ستمى که بر فاطمه علیهاالسلام رانده بودند بالاخره با وساطت على علیه السلام به عیادت فاطمه علیهاالسلام آمدند. ولى فاطمه علیهاالسلام نقشه آنها را نقش بر آب کرد. آنها از گذشته خود تقاضاى بخشش کرده و درخواست نمودند که فاطمه علیهاالسلام رضایت خود را اعلام دارد. فاطمه علیهاالسلام فرمود سؤالى دارم، مادام که جواب نگوئید با شما حرف نخواهم زد. آنها حاضر به جواب سؤال فاطمه علیهاالسلام شدند. فاطمه علیهاالسلام فرمود؛ شما را به خداى سوگند مى دهم که بگوئید، آیا این سخن را از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شنیده اید که فرمود: "فاطمه پاره تن من است، آنکس که فاطمه را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و آنکس که مرا اذیّت کند خداى را اذیّت کرده است"

- و آنکس که فاطمه را پس از مرگم اذیّت کند چنان است که گوئى در زمان حیاتم اذیّت نموده است و...؟ ابوبکر و عمر بى خبر از سخن بعدى فاطمه علیهاالسلام گفتند آرى، این سخن را از پیامبر شنیدیم.

فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدایا شاهد باش، که آنها مرا اذیّت کرده و آزار رساندند

- سپس فرمود بخدا قسم دیگر با شما دو تن سخن نگویم تا اینکه پروردگارم را ملاقات کنم... و بر این اساس آن دو را در صحنه مات کرد و ابوبکر را به گریه انداخت. [اعلام النساء - جلد 3 ص 1215.]

*برانگیختن و هشیار کردن

 مشى دیگر او در سیاست مشى هشیار کردن، برانگیختن و ایجاد حرکت در افراد است. مردم آن روزگار چنان مرعوب دستگاه خلافت شده بودند که بسیارى از اصول و مبانى را از دست دادند، و چنان ساکت و خاموش شدند که گوئى خاک مرگ بر سر آنها ریخته اند.

فاطمه علیهاالسلام تصمیم گرفت آنها را بیدار کند و در صورت امکان شرایطى فراهم آورد که بر پاى خیرند و حرکت و نهضت حقى را بوجود آورند. بدین نظر در مسجد خطاب به مردم که چرا ساکتید و خاموش ماندید، و اسم برخى از قبایل را ذکر کرد و فرمود اى جوانان قبیله ها شما را چه شد که حرکتى نمى کنید؟ چرا اجازه مى دهید که احکام قرآن متروک گردد و حق را از بین ببرند؟ چرا اجازه مى دهید که بدعتها در این پاى گیرد؟ و بر این اساس اصرار داشت لااقل آنان را به اعتراض علیه غاصبان برانگیزاند.

*مشى افشاگری 

 او مشى مظلومانه اى را در پیش گرفت نه بدان خاطر که اداى مظلومیت را درآورد. بلکه بدان خاطر که او جداً مظلوم بود. زیرا او تلاش کرد ولى تلاش او به جائى نرسید، فریاد مى زد ولى گوش شنوا کم بود و حق خواهى ها کرد ولى به نتیجه اى منجر نشد. او سرانجام سیاست گریه را در پیش گرفت تا وجدانهاى بیدار متوجه صاحب گریه شوند و از رمز و راز آن بپرسند، شاید که در این مسیر بیدارى و هشیارى ویژه اى پدید آمد. مى دانیم که سیاست گریه سیاست سؤال انگیزى است، سیاست افشاکننده رازهاست، سیاست اعتراض است، و سیاست اعلام نارضائى.

فاطمه علیهاالسلام با گریه هاى مداوم خود خصم را رسوا کرد، دشمن را به زانو درآورد، مردم را به سؤال واداشت. تا حدى که دشمن حتى کوشید محل گریه او را زیر نظر گیرد و بنا به روایاتى سایبانى را که در آنجا، در محل دروازه مدینه داشت از بین برد تا فاطمه علیهاالسلام در زیر آن پناه نگیرد. کاروانیان، مسافران، عابران، و دیگر اقشار در برابر گریه اش وامى ماندند و کار بجائى رسید که پس از مرگ فاطمه علیهاالسلام همه مى دانستند او ناراضى و نسبت به آنها خشمگین بود.

*سیاست پس از مرگ

 فاطمه علیهاالسلام آن زن سیاستمدارى است که حتى از جنازه و مرگ خود ابزارى سیاسى ساخت. دستگاه خلافت حتى از مرگ فاطمه علیهاالسلام وحشت داشت و این وحشت او بى مورد هم نبود. مى ترسید فاطمه علیهاالسلام موضعى اتخاذ کند که بر رسوائى آنها بیفزاید و پیش بینى آنها درست آمد.

اینکه فاطمه علیهاالسلام وصیت کرد غَسِّلْنى فِى اللَیل وَ کفنّى فى اللَیْلِ وَصِلّ عَلَّى وَ دَفِّنى فى اللَیْل وَ لا تُعلِنْ اَحَداً [ص 75 الزهراء] ، مرا شب غسل بده، شب کفن و دفن کن، شب بر جنازه ام نماز بگذار و احدى را خبر مکن، خود سیاستى عظیم است و نفرت عظیم او را به دستگاه حاکمه وقت نشان مى دهد و این است که طاغوت را مى لرزاند.

بویژه که فاطمه علیهاالسلام سفارش کرده بود، مگذار آنها که بر من ستم راندند و حق مرا گرفتند بر من نماز گذارند که آنها دشمن خدا و رسولند [ص 137 منتهى الآمال ج 1.] و هم صرار او که قبرش مخفى بماند خود بیان این خواسته است که نشانه اى از مظلومیت ابدى او در جامعه باقى باشد. او مى خواست دشمنان دوست نما معرفى گردند، ابهام ها از بعضى اذهان دیرفهم زدوده شوند و دریابند که فاطمه علیهاالسلام چگونه مى اندیشید.

 

 

منبع: شبستان
لینک کوتاه :
برای ذخیره در کلیپ برد، در باکس بالا کلیک کنید
اشتراک گذاری در :
نظر خود را ثبت کنید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
سامانه بتا بانک رفاه کارگران